استفاده کند و یا اتحاد گستردهای در بدنه ستادی دولتی ایجاد کند و از همه مهمتر اعتماد عمومی در راه مواجهه با این بیماری را کسب کند؟ آیا نظام مدیریتی به اطلاعرسانی شفاف و به دور از پنهانکاری که نیاز اصلی رویارویی با بحرانهایی در این سطح است متعهد بوده؟ یا حتی اینکه اگر این نظام مدیریت ناکارآمد است تاوان این ناکارآمدی چگونه محاسبه میشود و در نهایت هزینه آن را چهکسی یا کسانی خواهند داد؟
در این صفحه سراغ برجستهترین جامعهشناسان و متخصصان مسائل اجتماعی رفتهایم تا از آنها پاسخ این سؤالات را بگیریم و به ما بگویند که آسیبهای آثار مدیریت بحران در بحران کنونی چه خواهد بود.
- سعید معیدفر؛ جامعهشناس: نیاز به انسجام و اعتماد اجتماعی داریم
برای بررسی اینکه بدانیم چرا در کشور ما مدیریت واحد قوی و کارگشایی نتوانست شکل بگیرد و از روزهای اول تاکنون شاهد تغییر مداوم تصمیمات و حرفها از سطح بالای حاکمیت تا سطوح اجرایی هستیم باید ابتدا نگاهی بیندازیم به وضعیت دوکشوری که امروز بالاتر از ما، بیشترین آمار مبتلایان به ویروس کرونا را دارند؛ یعنی کشورهای چین و ایتالیا. من ابتدا میخواهم این دو کشور و وضعیتشان را از وضعیت کشور خودمان جدا کنم؛ چون هم چین و هم ایتالیا هیچگاه دچار تصمیمات غلط یا تحلیل اشتباه مدیریت در سطح کلان نشدهاند. همانطور که میدانیم کشور چین ناخواسته با بیماریای مواجه شد که ویروسش هنوز ناشناخته بود، پس تا آمد سطح شیوع این بیماری را مهار کند صدمات زیادی دید اما از زمانی که بیماری و ویروس کرونا را شناخت بسیار موفق عمل کرد و امروز شاهد کنترل آن در این کشور پرجمعیت و پهناور هستیم.
از نشانههای عملکرد موفق مدیران کشور چین همین بس که از همهگیری آن در این کشور جلوگیری کردند و نگذاشتند بیشتر از چند استان، درگیر آن شوند. کشور دیگر ایتالیاست که این کشور هم چون از قبل گردشگران زیادی داشت آلودگی با سطح گستردهای وارد این کشور شد اما در مدیریت، مشابه چین رفتار کرد. کشورهای دیگر هم وقتی شدت و سرعت شیوع کرونا را دیدند به سرعت تمام ورودیهای کشور خودشان را با اخذ تدابیر ویژهای در بالاترین سطح کنترل کردند و همه تلاششان این بود که از هجوم یکباره ویروس جلوگیری کنند؛ اما سؤال این است در کشور ما چه اتفاقی افتاد؟ چه شد که تقریبا اکثر کشورها توانستند تا حدزیادی با تدبیر در مقابل شیوع گسترده این بیماری در کشورشان بایستند اما در کشور ما تا به امروز ۳۱استان (همه استانها) درگیر هستند؟ خب تقریبا همه ما میدانیم وقتی پروازها به چین محدود شده بود متأسفانه با بیتوجهی به جان مردم، در همان روزهای ابتدایی، پروازهای زیادی از ایران به چین و برعکس استمرار پیدا کرد و آلودگی به شکل گسترده وارد کشور شد. حالا سؤال دیگر این است که مسئولین و مدیران ما در مواجهه با این ویروس چه کردند؟ پاسخ روشن است. درروزهایی که ویروس کرونا کاملا شناخته شده بود و همه مسئولین جهانی(غیر از ترامپ) با جدیت با آن روبهرو شدند ما اهمال کردیم و حتی در بازنمایی اخبار آن ۲هفته یا بیشتر تاخیر کردیم. سپس با روشن شدن ورود ویروس کرونا و آگاهی مدیران از آلودگی شدید یکی از استانها، بحث قرنطینه را به تأخیر انداختیم. حالا چه شده که الان مدتی است مسئولین پس از مدتها اهمال، قضیه را جدی گرفتهاند میشود دلایل متعددی را برایش ذکر کرد؛ دلایلی که شاید آنها را نسبت به آینده اعتمادعمومی در کشور نگران کرده است. خب همه ما میدانیم که تقریبا ۱۰سالی است که حاکمیت وارد یک رابطه شکننده با بخشی از مردم شده است.
قهر و شکاف در این سالها افزایش داشته و هر بار که موجبات نوعی آشتی پیش آمده، باز رفتارهای اشتباهی این اعتماد را از بین برده است. به اعتقاد من در ۱۰سال گذشته، هر سال این شکاف با مدیریت بد و اشتباه وقایع مختلف بیشتر شده است. ما میدانیم انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ میتوانست این شکاف را پرکند اما با وجود اعتمادی که مردم به نتایج آن انتخابات داشتند با این حال از سال ۹۶ تقریبا به دلایلی بیتوجهی زیادی به انتظارات جامعه انجام شد و قولها و وعدههای فراوانی داده شد که تقریبا هیچکدام جامهعمل نپوشید. بنابراین از سال ۹۶با یک قهر مستمر مواجه شدیم که واقعا امکان بازگشت از این مسیر حالاحالاها میسر نیست. شما به ماجرای اعتراضات آبانماه و سپس ماجرای سرنگونی هواپیما و پس از آن نتایج مشارکت مردم در انتخابات اخیر نگاه کنید، متوجه این قهر مستمر خواهید شد. خب نتیجه این وضعیت و متأسفانه عدمپاسخگویی به نیازهای مردم بیاعتمادی را افزایش داده است. تنها درمان افزایش اعتماد در جامعه شفافیت است که متأسفانه این موضوع در کشور ما از نظر سیاسیون اهمیت چندانی ندارد و هربار هم از همین مسیر ضربه میخورند.
شما ببینید چگونه عدمتوانایی در ایجاد یک ستاد قوی و منسجم برای مدیریت این بیماری در شبکههای اجتماعی هرجومرج ایجاد کرد و چه غارتهایی که صورت گرفت که مردم حتی نخستین نیازها برای تامین سلامت و امنیت جانیشان از جمله ماسک و موادضدعفونیکننده را نتوانستند برآورده کنند. در این وضعیت حتی شاهد وضعیت طنزگونهای در مدیریت حاکمیتی در راه مبارزه با کرونا هم بودیم و هستیم. بهطوریکه وقتی ستادی هشدار میداد در روزهای آینده وضعیت بدتر میشود یکی دیگر میآمد و میگفت از شنبه همهچیز عادی است! یا دیگری میگفت قرنطینه امری شکست خورده است اما بلافاصله دستگاهی دیگر به مردم هشدار میداد در خانه بمانند و ورودی شهرها بسته میشد. مردم همه این وضعیت را به چشم خود دیدهاند، پس دیگر به چه چیزی میتوانند امید داشته باشند. اگر تا دیروز جامعه ما در بحران معیشتی و اعتماد قرار داشت، امروز بحران امنیت سلامت هم به آن افزوده شده است. با وجود این، جا دارد بپرسیم از همه بلاها، کشور ما دیگر چه چیزی کم دارد؟
به هر صورت صحبت امروز من این است. این بحران و بحرانهای اینچنینی بیشتر از ستاد و... نیاز به انسجام و اعتماد اجتماعی و همکاری و همراهی دولت و ملت دارد. ما در این بحران متوجه شدیم که از هیچکدام اینها بهرهنمیبریم. ما نظام منسجم اداری نداشتیم و نداریم. ما در سطح سلامت و بهداشت دستاوردهای خوبی داشتیم و پزشکان و نظام سلامت از خودگذشتگی میکنند اما در مواجهه با این بیماری باید همه سرمایههای دولت و مردم به کارگرفته شود
- سیدحسین سراجزاده؛ رئیس انجمن جامعهشناسی ایران: مدیریت ابربحران کرونا و بحران مدیریت
شیوع کرونا تبدیل به یک بحران بزرگ جهانی شده و کشورهای زیادی از جمله ایران را درگیر کرده است. این ویروس تهدیدکننده زیست آدمیان، زندگی اجتماعی را بهشدت مختل کرده و به یک ابرمسئله و بلکه «ابربحران» اجتماعی تبدیل شده است. چنین مسائل و بحرانهای بزرگی را جز با استفاد از همه ظرفیتهای ملی و همکاری و همیاری مردم و نهادهای حاکمیتی نمیتوان مهار و کنترل کرد. در این بین حکومتها نقش و مسئولیت تعیینکنندهای برعهده دارند، زیرا مدیریت ظرفیت، تواناییها و منابع ملی برعهده آنهاست.
بدون مدیریت درست و یک نظام حکمرانی خوب، هیچ جامعهای در حل مسائل اجتماعی کوچک و بزرگ توفیقی نخواهد داشت. جامعه ایران سالهاست که با مسائل اجتماعی متعددی دست به گریبان بوده و متأسفانه از عهده حل بسیاری از آنها برنیامده و تبدیل به مسائل مزمن، پردامنه و پیچیده شدهاند؛ مسائلی مثل فقر و بیکاری، حاشیهنشینی، اعتیاد، مسائل و آلودگیهای زیستمحیطی، ترافیک، تبعیضهای اجتماعی، فساد اداری و... در حدی گسترده شدهاند که در سالهای گذشته در کانون توجه نظام حکمرانی قرار گرفتهاند و درون نظام بوروکراتیک سازوکارهای ویژهای برای مقابله با آنها اتخاذ شد که باز هم نتیجه چندانی نداشت و آن مسائل و مشکلات به قوت گذشته باقی هستند. در نتیجه، میتوان گفت جامعه ما در مواجهه با مسائل و مشکلات اجتماعی با ناکارآمدی و بحران مدیریت روبهرو است؛ یعنی نظام مدیریتی به دلایل و عللی توان بسیج ظرفیتهای ملی برای حل مسائل اجتماعی و بهبود زندگی مردم را نداشته است.
در مواجهه با پیشگیری از شیوع ویروس کرونا هم این «بحران مدیریت» خود را نشان داده است. برداشت عمومی این است که برای پیشگیری از این بحران یا فاجعه ملی، پیشبینیهای لازم و تصمیمات درست و به موقع اتخاذ نشده، اطلاعرسانی کافی و شفاف نشده، و تدارک و آمادگی کافی برای جلوگیری از شیوع و درمان مبتلایان صورت نگرفته است. بر اساس یک نظرسنجی که در سطح شهر تهران انجام شده است، بیش از ۸۰درصد از پاسخگویان، دولت را بهخاطر مواردی مثل کوتاهی در کنترل ورود مسافران از چین، قرنطینه نشدن قم در روزهای اول و مدیریت ضعیف در درمان مقصر میدانند. همچنین نزدیک ۷۰درصد، به آمار رسمی اعلامشده درباره مبتلایان و فوتیهای کرونا اعتماد ندارند.
این مسئله و بحران مدیریت عوامل مختلفی دارد، اما بهنظر میرسد چند عامل تعیین کنندهتر باشند که میتوانند در ۲دسته اصلی ذهنی و عینی قرارگیرند. مهمترین دلایل ذهنی عبارتند از: کمتوجهی به دیدگاههای علمی و کارشناسانه در مواجهه با مسائل و مشکلات اجتماعی و کم اهمیت دادن به مردم و نقش آنها در نظام حکمرانی. این دو عامل، ریشه بسیاری از کاستیهای دیگر مثل ایجاد محدودیت برای جامعه مدنی و حوزه عمومی و بیتوجهی به نظام رسانهای آزاد است. مهمترین علتهای عینی هم عبارتند از: وجود نیروها و نهادها و سازمانهای موازی که نهتنها هماهنگ نیستند بلکه گاه بهخاطر دیدگاهها و علایق متعارض، توان و انرژی یکدیگر را مستهلک میکنند و امکان تصمیمگیریهای درست وبهنگام را از نظام مدیریت کشور میگیرند. همچنین تنش و بحران در روابط خارجی و تحریم اقتصادی و بانکی، اقتصاد کشور را در بحران فرو برده و باعث شده جامعه و حکومت منابع اقتصادی کافی برای مواجهه با مسائل و مشکلات نداشته باشد. این شرایط، سرمایه اجتماعی حکومت را بهشدت فرسوده کرده است. مدیریت یک ابر بحران ملی نیازمند بسیج همه نیروهای اجتماعی و همراهی همهجانبه مردم است و این کار در شرایط افول سرمایه اجتماعی دشوار است. جامعه ایران ظرفیتهای معنوی و اخلاقی، بینشی و دانشی و اجتماعی و اقتصادی زیادی برای پایداری و گذر از بحرانهای پیشرو دارد. امید است نظام مدیریت و حکمرانی با اقدام عاجل و اصلاحات بنیادی برای برطرف کردن کاستیهایی که بدان اشاره شد، توانمندیهای خود را تقویت کند تا سرمایه اجتماعیاش ترمیم شود و با استفاده از ظرفیتهای ملی و به کمک مردم بحران مدیریت را پشت سربگذارد و ابربحران کرونا را با موفقیت مدیریت کند.
- سعید مدنی؛ جامعه شناس: احتیاج به مساعدت مردم و نهادهای مردم نهاد داریم
مرور حوادث سال ۱۳۹۸ نشان میدهد مدیریت بحران در ایران فاقد کارآمدی و اثر بخشی مناسب است. در ماجرای سیل بهار این ناتوانی بهوضوح خود را نشان داد. پس از آن نیز سیل در سیستان و بلوچستان در فوران بحران سیاسی اصلا دیده نشد. بحران آبان و سقوط هواپیمای اوکراینی و این آخری شیوع ویروس کرونا نیز شواهد بعدی بود تا نشان دهد مدیریت بحران با بحران مواجه است.
با توجه به ماهیت پیچیده، ابعاد گسترده و تنوع بحرانها و بهویژه مدیریت ریسک سوانح، مدیریت فعلی بحران در ایران جوابگوی مؤثر بحرانها بهویژه شیوع کرونا نبوده و نیست.
بررسی روند تحول مدیریت بحران در سطح جهانی نشاندهنده ۳ دوره مهم و اساسی به قرار زیر است:
دوره اول: ارائه کمکهای اضطراری، امداد و نجات (تا جنگ جهانی دوم)
دوره دوم: کاربرد یافتههای علمی و مهندسی (تا اواخر دهه ۱۹۸۰)
دوره سوم: رویکرد جامع اجتماعی
رویکرد جامع اجتماعی مدیریت بحران از ۴ویژگی چندسانحهای، چند بعدی، چند بخشی و مردم محور بودن برخوردار است. کشور ژاپن با برخورداری از قدیمیترین نظام مدیریت و برنامهریزی بحران، ساختار خود را براساس این چارچوب تعریف کرده است. مدیریت بحران در این کشور از سطح ملی تا سطح شهروندی تعریف شده است.
مدیریت بحران کنونی تا مدتها تصور میکرد بحران، خلاصه شده در زلزله، وقوع سیل در آغاز سال ۱۳۹۸آن را هم به فهرست مدیریت بحران افزود و در هفتههای اخیر شیوع کرونا نیز به فهرست بحرانها اضافه شد. مدیریت بحران باید چند سانحهای باشد و آمادگی مقابله با هر نوع حادثه یا واقعهای که سلامت و امنیت همه یا بخشی از مردم را تهدید کند، داشته باشد. مدیریت بحران باید چند بعدی باشد. نمیتوان تنها با خدمات مهندسی یا پزشکی با بحرانها مقابله کرد. جمعیتی که در معرض بحران قرار میگیرد انواع نیاز جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد و همزمان باید خدمات مهندسی، پزشکی، اقتصادی و اجتماعی برای جمعیت بحرانزده درنظر گرفته شود. مدیریت کنونی بحران اغلب یک بعدی یا دو بعدی است. چهکسی باید در شرایط بحران به فکر فقر و ناداری، بحرانهای روحی و روانی یا اشتغال مردم آسیب دیده باشد؟
مدیریت بحران فرابخشی است. نمیتوان همه بار مدیریت بحران کرونا را بر دوش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی انداخت. درست است که مرجع دانش سلامت و پزشکی این وزارتخانه است اما بیتردید تعیین سیاستهای اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و... و. بحران خارج از حیطه وظایف و دانش وزارتخانه مورد اشاره است. از این نامناسبتر مدیریت بحرانی است که به هیچیک از این حوزهها تسلط نداشته باشد. مدیریت بحران در ایران فاقد دانش روز حتی درباره حوزه وظایف خودش یعنی «مدیریت بحران» است. مولفه مردممحور مدیریت بحران شامل ۲بعد جماعتمحوری و قابلیتمحوری است. بنابراین مدیریت بحران مردممحور را میتوان مدیریت قابلیتی جماعتمحور نام نهاد که براساس ۵ویژگی زیر تعریف میشود:
تمرکز بر پیشگیری و ریشهیابی علل آسیبپذیری، در مقایسه با توجه صرف به وقوع بلایا. میتوان با قاطعیت گفت که تا پیش از شیوع کرونا کمترین تمهیداتی در این زمینه انجام نشد. کاهش آسیبپذیری و افزایش توانمندی و تابآوری جوامع در معرض خطر(پیشگیری). آگاهسازی، اطلاعرسانی اگر همراه با شفافیت، صداقت و اطلاع به موقع باشد میتواند گروههای مختلف اجتماعی را برای رویارویی با بحران آماده سازد. مدیریت بحران در ایران اعتماد عمومی را از دست داده و بعید است در کوتاهمدت و میانمدت بتواند آنچه را رفته به جوی برگرداند. مشارکت مردم محلی در تمامی مراحلِ شناسایی و تجزیه و تحلیل مخاطرات، برنامهریزی کاهش مخاطرات و اجرای برنامههای مدیریت بحران باید جلب شود. مدیریت بحران کرونا بیش از حد متمرکز و تهرانزده است. به همین دلیل استانهای شمالی و جنوبی فاقد حداقل آمادگی برای مواجهه با شیوع کرونا بودند و هم از اینرو است که یکباره با اپیدمی در استانها روبهرو شدهایم.
توانمندسازی مشارکتی و ایجاد ساختارهایی با قابلیت انتقال نظرات و مطالبات از پایین به بالا ضرورتی انکارناپذیر است. مدیریت بحران بهویژه در حالت اپیدمیک نباید پزشکمحور باشد. فعالیت و اقدام بر مبنای اطلاعات پزشکی یک موضوع است و نگرش و رویکرد بالینی و پزشکی موضوعی دیگر. اصولا وقتی انتظار میرود دستکم ۶۰درصد یک جامعه درگیر بحران شوند رویکرد بالینی کمترین کاراییای ندارد و باید رویکرد اجتماعی بر مداخلات حاکم باشد. اکنون بهوضوح روشن شده که مدیریت بحران کرونا جز با مساعدت و همکاری مردم و بهویژه سازمانهای مردمنهاد ممکن نیست. ساختارهای بالا به پایین باید جای خود را به سازمانهای شبکهای و افقی دهند. اپیدمی کرونا مثل دهها اپیدمی دیگر ازجمله طاعون و وبا دیر یا زود با خسارات جسمی و روانی و اجتماعی و اقتصادی خواهد رفت.
- امیرمحمود حریرچی؛ پژوهشگر اجتماعیمردم: باید مداخلهگر باشند
حکایت یک بام و چند هوا را در مدیریت بخشهای مختلف مرتبط با زندگی مردمان ایرانزمین مدت مدیدی است که شاهد هستیم و ملتی که با صبر و حوصله اما سردرگم و رها شده در حال گذران اوقات بعضا تلخ خود به سر میبرد. شیوه مواجهه با ویروس کرونا آن را از وضعیتی آندمیک و محلی تبدیل به اپیدمی و همهگیری کشوری کرد. شاید مناسبتر باشد که ناشنوابودن آنانی که مسئولند و اختیاری ندارند یا مختارانی که مسئولیت یا احساس آن را ندارند مسبب اصلی بدانیم. مردم به کرات امتحان خود را در جهت اعتلای میهن با صلابت و اقتدار تمام پسدادهاند که نمونه بارز آنکه جهانگیر شد، دوران دفاعمقدس بود؛ دورانی که فاصله بین ملت قهرمان و مسئولین خدمتگزار آنها نمودی نداشت.
در شرایط بحرانی کنونی کافی است تصوری داشته باشیم از کادر پزشکی و پرستاری که بعضا با حداقل امکانات بهویژه در نقاط دور و در نهایت احساس مسئولیت و ازخودگذشتگی در خدمت هموطنان خود هستند در مقایسه بابرخی از مسئولان و مقامات! متاسفانه برخی از مدیران گهگاهی با ایفای نقش سلبریتیوار ظاهر میشوند؛ همانگونه که در وقوع سیل ویرانگر در اوایل سال حداکثر از طریق تماس تلفنی! دستورات لازم را صادر می کردند. در دوران کنونی مردمسالاری، در کنار مردم بودن و سلفی گرفتن صرفا در زمان انتخابات و پای صندوقهای رأی نیست بلکه امری متداومِ با پذیرش حاکمیت مردم، برای مردم و در کنار آنهاست، به گونهای که مردم در تمام امور مرتبط با سرنوشتشان نهتنها مشارکت داشته باشند بلکه مداخلهگر باشند. در چنین سیاستگذاری و گرایشی است که ملتسازی میشود و با وقوع بحرانهایی اینگونه با عزمی ملی و به دور از همه شائبهها و هیجانات آن را پشت سر خواهیم گذاشت. به قول قدیمیها زمستان میگذرد و رو سیاهی به ذغال میماند، به امید آنکه جزو روسیاهان نباشیم
- حسین ابوالحسن تنهایی؛ جامعهشناس: مدیریت کرونا از پنجره جامعهشناسی درمانی
آنگونه که مرور اخبار جهانی نشان میدهد از حدود روزهایی در ژانویه٢٠٢٠، کرونا جای پایی در ایران ما پیدا کرده و فقدان درک ابعاد فاجعه در راه، از یکسو و اختلاف نظر مدیریتهای چندگانه در ایران که متأسفانه از قواعد گفتوگوی سازمانی پیروی نمیکند، از دیگر سوی، جامعه را از وضعیت پیشگیری به وضعیت جنگ با دشمنی نامرئی کشاند که در مصاف با آن کمترین دانش و بینشی توفیق داشته است. از دیدگاه جامعهشناسی درمانی، جامعه سازمانی پیچیده است که تنها توسط و با مدد همکاری و همیاری ۳دسته از کنشگران میتواند در برابر هر بحرانی پیروز شود: ١- کنشگران شهروند یا روستایی، ٢- کنشگران مسئول و ٣- کنشگران متخصص. البته لازم به تأکید است که ۳ شرط شفافیت، عدالت یا نبود تبعیض و صداقت یا اعتماد اجتماعی در میان این ۳عنصر اصلی سازمان جامعه، شرط لازم پیروزی در حل مسئله و مشکل است که البته هر ۳عنصر یادشده بالا بایستی در این شرایط سهگانه همفهمی و درک و تأیید و تفسیر مشترک داشته باشند. اما شرط دومی نیز بایستی وجود داشته باشد تا کارزار درمان جامعه کرونازده را به سود جامعه پیش ببرد. شرط کافی تجهیزات تخصصی، شرطی که همکاری و همدلی میان هر۳ عنصر اصلی در شرط لازم را نیاز دارد، یعنی میان شهروندان و روستاییان، مسئولین و متخصصان و میان جامعه ملی کرونازده، دولت و مسئولان و جهان پزشکی و دیپلماسی سیاسی بینالمللی.
بحران مدیریت کرونا در ایران در هر دو شرط لازم و کافی یادشده بالا، ضعفهای شکنندهای را تجربه کرد و بهنظر میآید هنوز هم بر این ضعفهای دوگانه فائق نیامده است. تجربه چندین دهه از فعالیت جامعهشناسی درمانی در سراسر جهان نشان میدهد تا این دو شرط لازم و کافی هماهنگ برآورده نشوند، نهتنها فاجعه سامان نمییابد، بلکه فاجعههای دامنگیر دیگری را بهدنبال خواهد داشت. پس پیشنهاد جدی جامعهشناسی درمانی رعایت شفافیت، عدالت اجتماعی یا نبود تبعیض و صداقت و اعتماد اجتماعی در میان هر سه عنصر کنشگران شهروند و روستایی، مسئولین و متخصصان است که بایستی برای درمان سریع و مفید و پایدار بر بستری از اعتماد و فهم مشترک و به مثابه کنشی پیوسته بهجد دنبال شود. به امید درمان فاجعه کرونا در ایران و درمان بحران مدیریت.
- ناصر فکوهی؛ استاد دانشگاه تهران: خطر را جدی بگیریم!
آنچه با فرایند کرونا ویروس در جهان شکل گرفت، تأییدی است بر هشدارهایی که سالهای سال است متخصصان علوماجتماعی و انسانی از یک سو و دانشمندان علومطبیعی و محیطزیست از سوی دیگر به مردم و به مسئولان سیاسی کشورهای جهان میدهند. همتای همین هشدارها را نیز سالهاست همین متخصصان در حوزه اقتصاد و سیاستگذاریهای رفاه و سامانیافتگی به همین گروهها میدهند.
در حوزه اخیر که کاملا با حوزه بحران کرونا مربوط است، بحث بر سر آن بوده که در دنیایی کاملا جهانیشده نمیتوان مردم و گروههای اجتماعی را با مرزهای «داشتن کامل» و «نداشتن مطلق»، برخورداری کامل از یک طرف و فلاکت مطلق از طرف دیگر، از یکدیگر جدا کرد و سپس انتظار تنش و جنگ و آشوب نداشت. واقعیت آن است در جهانی که همه مردم هرچه بیشتر با یکدیگر ارتباط دارند، نمیتوان تلاش کرد نظامهای جهانسومی را در ساختارهای مدرن ادامه داد و بالاخره روزی توفانی از راه میرسد. این توفان در حوزه اجتماعی و سیاسی سالهاست در امواج پیدرپی از راه میرسد. اما در زمینه بهداشت و محیطزیست و رفتارهای غیرعقلانی و زیادهخواهانه انسانها نسبت به محیطزیست نیز امواج به صورتی دیگر، ولی باز هم بهصورت منظم آمده و میآیند. اما هربار میبینیم منطق سیاسی، تلاش میکند برای توجیه موجودیت خود، همه واقعیتها را نفی کند و ذهن مردم را به سوی موضوعهای انحرافی بکشاند: همیشه یا دشمنی خارجی متهم میشود (مثل ترامپ که چند روز پیش دشمن را یک ویروس خارجی اعلام کرد)، یا یک بیگانه که از کشوری دیگر مهاجرت کرده، یا بیتوجهی مردم به هشدارهای تبلیغات رسمی حاکمان و... و. گفتمانهای انحرافدهنده، مهمترین گفتمانهایی هستند که میشنویم.
در این میان اما، کسی از مسئولیتهای جوهری و بنیادین و نه مقطعی و جناحی دولتها که با پافشاری بر رفتارهای اقتدارمنشانه که عاملی اصلی در دامن زدن به بحران هستند، حرفی نمیزند و اگر هم بزند، صدایش به مثابه مخالفخوان کنار گذاشته شده یا متهم به خیانت میشود. این نکته شاید بیش و پیش از هر چیز امروز با بحران ویروس کرونا برای همه محسوس شده باشد، ویروسی که در مدتی کمتر از دو ماه اقتصاد جهان را فلج کرده، تمام روابط اجتماعی را برهم زده و میرود تا میلیونها نفر را به کام خود فرو کشیده و بسیاری از آنها را به کشتن دهد. و در این فرایند البته نباید قرنطینه شدنهای ناگزیر و ضروری را نیز فراموش کنیم که با گسستن میلیاردها رابطه انسانی، با خانهنشین کردن مردم، با تعطیلی همه نهادها و مراکز تجمع و غیره، ما را به انفرادی اجتماعی خواهد رساند که در تاریخ معاصر بیسابقه است. این ویروس، حتی اگر در مدتی نسبتا کوتاه - که نمیتواند کمتر از ششماه تا یکسال باشد - کاهش یابد یا از میان برود، بدونشک اثر عمیقی از لحاظ اجتماعی بر مناسبات اجتماعی باقی خواهد گذاشت و بهشدت بر آنها ضربه میزند. و این ضربه در کشورهایی همچون کشور ما که حتی پیش از بروز این ویروس، اعتماد اجتماعی کاهش یافته، شدیدتر خواهد بود. از اینرو متأسفانه در آستانه سال نو نمیتوان خبرهای خوشی در کوتاهمدت برای مردم داشت. اما جای امید همیشه هست.
امید در آن است که دولت ما با درس گرفتن از شکست و بنبستهای سختی که در سالهای پیش داشته و ازجمله اخیرا در راهاندازی کمیته ملی مبارزه با بحران کروناویروس با آنها برخورد کرده، تجدید نظری اساسی در آنها بکند. تجربه دیگر کشورها ازجمله و بهویژه آمریکا نشان میدهد که هر جا تلاش شد به ملاحظات سیاسی نسبت به منافع مردم، اولویت داده شود، نهتنها خود ِحوزه سیاسی بلکه بیشتر از آن حوزههای اجتماعی و اقتصادی باختند. در نهایت نیز، حوزه سیاسی دیر یا زود ناچار شد حقایق را بر زبان آورد و در نتیجه باز هم با بیاعتباری بیشتری روبهرو شد. رودررو شدن با بحرانی نظیر بحران اخیر - که شاید از جنگهای جهانی تا امروز بیسابقه باشد - تنها با اقدامات بیسابقه امکان دارد و این اقدامات پیش از هر چیز تلاش برای سیاستزدایی در یک جهت یا در جهت دیگر از این مصیبت و بیماری است. امروز میبینیم که از یک سو، دولت ما میخواهد خود را کاملا مسلط بر اوضاع نشان دهد تا به حاکمیتش مشروعیت بخشد و از سوی دیگر چه مخالفان داخلی و چه مخالفان خارجی میخواهند بر بیکفایتی در این مدیریت تأکید کنند تا به اهداف سیاسی خویش علیه دولت یا نظام دست یابند. هردو این رویکردها نادرست و خطرناک هستند. البته راه درست، آن نیست که تصور کنیم سیاست و قوانین و نظم اجتماعی و چگونگی عملکرد نظام دمکراتیک در این فرایند بیتأثیر هستند.
برعکس، به باور ما، هراندازه کمیتهای همچون کمیته مبارزه ملی با بحران کروناویروس، بیشتر نشاندهنده قابلیتهای همه نخبگان کشور، فراتر از تعلقها و سلایق سیاسیشان باشد و هر اندازه افراد خوشنامتر و مورد تأیید و اعتماد ِمردم بیشتر در آن عضویت داشته باشند، این کمیته میتواند مؤثرتر باشد و مردم بیشتر از رهنمودها و توصیههایش پیروی کنند و برعکس. در کنار این امر، بدون شک، نیاز به آن هست که کلیدی اساسی برای دمکراتیزاسیون و شفافیت هرچه بیشتری در باز کردن فضای سیاسی و تلاش برای مشارکت دادن حداکثری همه مردم ایران در سرنوشتشان زده شود، بدینترتیب است که میتوان به صداقت یا عدمصداقت سخنان سیاستمداران پیبرد. و در غیراین صورت، اطمینان داشته باشیم اگر اقدامات این کمیته یا هر کمیته دیگری با فرایندی از دمکراتیزاسیون عمومی و گسترده همراه نباشد، حتی اگر افرادی خوشنام نیز در آن حضور داشته باشند، راه به جایی نخواهد برد. و در شرایطی که به باور سازمان بهداشت جهانی، بزرگترین و خطرناکترین بحران اپیدمیک جهانی بر سر راه همه کشورهاست، میتواند برای کسانی که نخواهند از تاریخ نه چندان دور در همین قرن بیستم، درس عبرت بگیرند، بسیار گران تمام میشود. بنابراین گسترش محسوس و واقعی دمکراتیزاسیون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی درونی و بهبود عمیق و صادقانه و همهجانبه روابط خارجی در شرایطی که در هر دو زمینه بیشترین نیاز در جامعه ما احساس میشود، بهنظر ما ۲ کلید اصلی هستند تا بتوانیم با کمترین هزینه در حیات کنونی و آتی کشورمان از توفانی که در راه است بیرون بیاییم.
- منبع: روزنامه همشهری ۲۴ اسفند
تذکر: در بیان نظرات اولویت بندی صورت نگرفته و ترتیب قرار دادن اظهار نظرها اتفاقی است
نظرات شما عزیزان: